روش مقایسه مستمر

 

“روش مقایسه مستمر تحلیل­‌های کیفی”

The Constant Comparative Method of Qualitative Analysis

از دید نویسندگان، تاکنون دو راه برای تجزیه و تحلیل داده­‌های کیفی وجود داشته است که عبارتند از:

  1. تبدیل داده­‌های کیفی به داده­‌های قابل اندازه‌­گیری برای آزمون موقت یک فرضیه؛ که ابتدا داده‌­ها به کد تبدیل می­‌شوند و سپس آن‌ها تحلیل می­‌شوند. داده‌­ها به­‌گونه‌­ای در یک بانک اطلاعاتی جمع‌­آوری، ارزیابی و تحلیل می­‌شوند تا بتوان از طریق چند کد، یک گزاره خاص را اثبات کرد.
  2. زمانی که تحلیل­گر بخواهد به ایجاد دسته‌­بندی­‌های جدید از ایده‌­های نظری و ویژگی­‌ها و فرضیه­‌های آن‌ها بپردازد، نمی‌­تواند خود را محدود به راه اول اشاره شده در بالا نماید؛بنابراین، به دسته‌­بندی داده‌ها برای ایجاد پیوند بین آن‌ها می­‌پردازد. لیکن، از آنجایی که در ایجاد و توسعه نظریه، محقق از طریق وارسی مجدد داده­‌ها، نیاز به بازطراحی مداوم و تدوین مجدد مفاهیم نظری دارد، این روش هم نمی­‌تواند حساسیت­‌ها و مهارت­‌های لازم را برای ایجاد و توسعه نظریه فراهم کند.

در ادامه، ایشان اذعان می­‌دارند که نیاز به راه سومی برای تجزیه و تحلیل داده‌­های کیفی است که آن را با عنوان “روش مقایسه مداوم”پیشنهاد می­‌کند؛ این روش برگرفته شده از روش اول و روش دوم است. با این تفاوت که دارای رویکرد نظام­‌مندتری نسبت به رویکرد دوم است و از آنجایی که به دنبال آزمون موقت  فرضیه نیست و به دنبال کشف فرضیه و توسعه نظریه است، با رویکرد اول نیز متفاوت است. این روش، به تحلیلگرانی که توانایی تولید نظریه­‌های پکپارچه، نامتناقض و پذیرفتنی دارند کمک شایانی می­کند. مطابق آنچه کرسول (۲۰۱۲)، اشتراوس و کوربین (۱۹۹۰) از نحوه گردآوری و تحلیل داده‌­ها در روش مقایسه پایدار اظهار داشته‌­اند، محقق ابتدا داده‌­های خود را که از منابع مختلف بدست آورده، به نوشته‌­های متنی تبدیل می‌­کند. سپس در یک حرکت زیگزاگی میان دو مرحله جمع‌­آوری ­داده‌­ها و تحلیل داده‌­ها، مقولات ابتدایی بدست می­‌آیند، پالایش می­‌شوند و مقولات نهاییِ مناسب استخراج می­‌شوند. ادامه این فرآیند به حاصل شدن اشباع نظری بستگی خواهد داشت. آنچه حائز اهمیت است شناسایی روابط میان مقولات و پی بردن به نظم آشکار و پنهان میان آن­‌هاست که موجب یکپارچه‌­سازی انبوه داده‌­های خام خواهد شد.

مبنای روش مقایسه مستمر، مقایسه شواهد برای طبقه‌بندی داده‌هاست. هر شاهد با سایر شواهد مقایسه می‌شود تا شواهد مشابه و متفاوت شناسایی شوند. مشابه‌ها در یک گروه قرار می گیرند تا یک مفهوم توصیفی سطح بالاتر را بسازند (نقل از کوربین و اشتراوس، ۲۰۰۸). سه گام برای مدیریت داده ها از این قرار است: ۱-کدگذاری باز که به معنای جستجو در متن و انتخاب خطوط یا پاراگراف‌های مرتبط با موضوع است ۲-کدگذاری محوری که به معنای مقایسه کدهای باز و مرتبط کردن آنها با هم در مقولات یا مفاهیم است۳-کدگذاری انتخابی که به معنای تلاش برای شناسایی تم اصلی تحقیق است. این مرحله منجر به شناسایی مقوله اصلی تحقیق می شود که با سایر مقولات تحقیق مرتبط است و (Knotten et al., 2017) می تواند توضیح دهد که تحقیق به طور کل درباره چیست

این فرایند یک فرایند چرخشی است؛ بدین معنا که باید به طور مستمر در انتخاب‌های خود تردید کرد و بارها کدگذاری را از نو انجام داد. مثلا در یک مطالعه موردی با منابع داده گوناگون باید به طور مستمر آن منابع را با هم مقایسه کرد تا مطمئن شد که مقوله ها با هم تناسب دارند یا نیاز به بازنگری است. محقق باید به طور مداوم به مراحل قبل برگردد و اطمینان حاصل کند که داده های جمع آوری شده از کدها و مقولات پشتیبانی می‌کنند. زمانی که محقق از یافته های تحلیل خود احساس رضایت داشت، می‌توان گفت به اشباع داده رسیده است. حالا محقق باید توضیح دهد و توصیف کند که قسمت‌های مختلف چطور به هم مرتبط شده اند (Knotten et al., 2017).

شایان ذکر است روش مقایسه مداوم این تضمین را ارائه نمی­دهد که دو محققی که به­ طور مستقل با داده­‌های یکسانی کار می­‌کنند الزاماً نتایج مشابهی را ارائه دهند؛ لیکن گواه این موضوع است که همراه با نظم ایجاد شده، اجازه می­‌دهد که به تولید خلاق نظریه پرداخته شود.

راه چهارمی هم معرفی شده است که ترکیبی از راه اول و دوم است که به آن “استقرای تحلیلی” گفته می­‌شود. از این راه، محقق به تولید و اثبات یک نظریه یکپارچه، محدود، دقیق و جهانی برای یک رفتار خاص می­‌پردازد.

به ­طور کلی، روش مقایسه مداوم توسط گلایزر و اشتراوس (۱۹۶۷) برای تحلیل داده­‌های کیفی توسعه یافته است و بعدها توسط لینکلن و گوبا مورد اصلاح قرار گرفته است. این روش یکی از پرکاربردترین راهبردهای مقوله­‌بندی می­باشد. این تکنیک به تحلیلگران امکان مقایسه قطعات داده­ای مختلف، پالایش و گروه­‌بندی مقوله­‌ها و حرکت به سطوح بالاتر فهم را می­‌دهد. تیلور و بوگدان (۱۹۹۸) معتقدند که پژوهشگر کیفی که از روش مقایسه مداوم استفاده می­‌کند همزمان داده‌ها را کدگذاری و تحلیل می­‌کند تا مفاهیم را بسازد؛ پژوهشگر با مقایسه مداوم رویدادها و مصادیق خاص در داده­‌ها این مفاهیم را پالایش می­‌کند، خصوصیات آن‌ها را شناسایی می­‌کند، روابط آنها با یکدیگر را کشف می­‌کند و آنها را در قالب یک نظریه منسجم و همبسته تلفیق می‌­کند. روش مقایسه مداوم از نظر گلایزر و اشتراوس چهار مرحله دارد که عبارت است از:

  1. مقایسه مصداق­‌های مناسب و قابل تخصیص به هر مقوله؛ یعنی اینکه هر مصداق (Incident) با مقوله‌­ای که ممکن است به آن تعلق داشته باشد (یا نداشته باشد) مقایسه می­شود. در این مرحله، تحلیل­گر شروع به کدگذاری مصداق­‌ها می­کند. محقق می­‌تواند این کدگذاری را در حواشی روایت­‌ها انجام دهد یا اینکه برای بیان جزئیات و ارائه مشروح­‌تر از روش‌­های دیگر همچون برگه­‌نویسی استفاده کند. محقق از دو نوع مقوله می‌­تواند استفاده کند؛ نوع اول، مقوله‌­هایی است که خودش آنها را می­سازد و نوع دوم، مقوله­‌هایی است که از موقعیت و حال و هوای تحقیق ظاهر می­‌شوند (برای مثال، این مقوله­‌ها عیناً از زبان مصاحبه‌­شونده­‌ها خارج شده باشد). میزان اختصاص دادن زمان برای کدگذاری و بررسی داده­‌های مختلف متفاوت است.
  2. تلفیق مقوله‌­ها و خصوصیات آن‌ها؛ مقایسه مصادیق با قواعدی که توصیف­گرِ مقوله مورد نظر است. یعنی اینکه، همان­طوری که کدگذاری در جریان است واحدهای مقایسه‌­­ای نیز به­طور مداوم تغییر می­یابند. این تغییر، ناشی از مقایسه مصداق با مصداق به منظور مقایسه مصداق با خصوصیات مقوله­‌ای که از خصوصیت درونی مصداق‌­ها ناشی شده است، می­‌باشد.
  3. تعیین حدود و مرز نظریه (محدود کردن نظریه)؛ کاهش فهرست اولیه مقوله‌­ها تا دستیابی به مجموعه‌ای موجز از مقولاتی که شمول و کفایت بیشتری دارند. این محدودسازی در دو سطح نظریه و مقوله­‌ها صورت می­‌گیرد. در این مرحله محقق می­‌تواند تعهد خود را نسبت به برخی از مقوله­‌های اولیه کم کند و با تمرکز بیشتری بر روی مقوله­‌های اصلی استخراج شده از فهرست مقوله­‌های اولیه (The original list of categories) کار خود را ادامه دهد.
  4. تحریر و ارائه نظریه. در این مرحله، محقق کیفی، داده­‌های کدگذاری شده، یاداشت­‌ها و نظریه اولیه را پردازش می­‌کند.مباحث ارائه شده در یادداشت­‌ها، محتوای پنهان درمقوله­‌ها را نیز آشکار می­‌سازد. که هر کدام از اینها، در نهایت می­‌توانند به عنوان تِم­های اصلی در نظریه نهایی مثمرثمر باشند.

لینکلن و گوبا (۱۹۸۵) نیز با تمرکز بر مراحل اولیه این روش، برخی از تغییرها از قبیل واحدبندی و مقوله­بندی را روی روش مقایسه مداوم اعمال کرده­اند. فرایند واحدبندی (Unitizing process) عبارت است از تقسیم داده­ های روایتی به واحدهای اطلاعاتی (Units of information) که کوچکترین قطعات اطلاعات  معنی­‌دار می­باشند.واحدهای اطلاعاتی معمولاً عبارت­‌هایی هستند که ممکن است با مضامین ارتباط داشته باشند؛ این واحدهای اطلاعاتی ممکن است شامل کلمات، پاراگراف­‌ها، کاراکترها، اقلام و مفاهیم هم باشند. هر واحد اطلاعاتی باید با منبع خود یعنی جایی که جمع‌­آوری شده است و منطقه زمانی جمع‌­آوری داده‌ها ربط داده شود.

فرایند مقوله­‌بندی (Categorizing process) شامل در کنار هم قرار دادن واحدهای اطلاعاتی مرتبط با یک محتوای یکسان و تشکیل مقوله­‌های موقتی، تعیین قواعدی که توصیف­گر خصوصیات هر مقوله باشد و نمایش سازگاری درونی (Internal consistency) هر مجموعه مقوله­ای و مانع­الجمع بودن کل مجموعه است. بازبینی و بازنگری هر مقوله برای بررسی سازگاری درونی به این معنا است که همه واحدهای اطلاعاتی تحت پوشش یک مقوله از همان قاعده­‌ای که آن مقوله را تعریف می­‌کند تبعیت کنند. سازگاری درونی بر مبنای اصل شباهت استوار است. بازنگری مقوله­‌ها برای بررسی مانع­‌الجمع بودن به این معنی است که همه تعاریف مقوله­‌ای از یکدیگر مجزا هستند. مانع‌­الجمع بودن بر اصل تفاوت استوار است.

منابع مکمل:

تدلی، چالز و تشکری، عباس (۱۳۹۵). مبانی پژوهش‌­های ترکیبی “تلفیق رویکردهای کمی و کیفی”. (ترجمه عادل آذر و سعید جهانیان). تهران: سازمان جهاد دانشگاهی.

Knotten, V., Hansen, G. K. ., Svalestuen, F., & Lædre, O. (2017). Learning across disciplines – Use of the Constant Comparative Method. In 9th Nordic Conference on Construction Economics and Organization (pp. 273–۲۸۴). Göteborg, SWEDEN.

 

تهیه کننده: خانم زارعی

با تشکر از: آقای عبداللهی، خانم علیخانی، خانم بندعلی، آقای براری، آقای عباسی، خانم جعفری فر، خانم خزایی، خانم محققیان، خانم رحیمی، آقای رجایی، خانم شاهوردی، آقای ضرابی، خانم زین الدینی.

دیدگاهتان را بنویسید